اخیرا بحثی در وبلاگستان بالا گرفته است مبنی بر مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات. سابقه موضوع هم به انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم (انتخاب احمدی نژاد) بر می گردد.
در آن دوره از انتخابات عده کثیری از مردم تصمیم گرفتند دست به نافرمانی مدنی بزنند و از حق خود در مورد انتخاب (؟) فرد مورد نظرشان استفاده نکنند. دلایل روشنی هم داشتند، می خواستند با نافرمانی مدنی به حکومت پیامی را بدهند:«مشروعیت هر حکومتی با رأی و حمایت مردمش است. اگر حکومتی از سوی مردم تحریم شود، مشروعیت آن حکومت زیر سئوال می رود»
پیش از این در این زمینه بحث های زیادی هم در جامعه حقیقی و هم در جامعه مجازی شکل گرفته که احتیاجی به واشکافی دوباره آن نیست.
عقیده آنانی که موافق تحریم انتخابات بودند بیشتر حول این محور دور می زند که تمامی کاندیداها تنها برای حفظ نظام می آیند، نه برای تغییر بنیادی در سیستم حکومت. به عقیده آنها خاتمی همان نقشی را دارد که احیانا ناطق نوری، یا لاریجانی و یا احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی دارند. حکومت با درک این نکته که مشروعیت چندانی در بین توده مردم (منظور: اکثریت مردم) ندارد سعی بر این دارد با قبض و بسط و تغییر در نوع رفتار با مردم، به دوام و قوام خود بیندیشد. عقیده تا حد زیادی عقیده درستی است.
از سوی دیگر، عده ای نیز عقیده دارند تحریم انتخابات کار اشتباهی است. چرا که باعث می شود افراد افراطی با دیدگاه دگم خود بر سرکار بیایند. از دید موافقان شرکت در انتخابات، عدم شرکت در انتخابات منجر به سلطه اقلیت بر اکثریت می شود.
موضوع را از دو جهت می توان بررسی کرد:
اول – ایرانیان مقیم خارج: اکثر این افراد با توجه به سالها حضور در کشورهای پیشرفته با قوانین مشخص، به خوبی با تحریم و ابزارهای دموکراتیک آشنا هستند. این افراد در دوره انتخابات سال قبل ریاست جمهوری بیشترین حامیان تحریم انتخابات بودند. و تا حد زیادی هم در کارشان موفق بودند. بسیاری از افراد موافق تحریم انتخابات هم از مخالفان جمهوری اسلامی هستند که طبیعتا برایشان اصلاح طلب، معتدل، افراطی و ... فرقی ندارد. تغییرات در جمهوری اسلامی هم هرچقدر که عمیق باشد از نظر آنان، جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، تنها پوستین و لباس عوض می شود! (تحریم انتخابات در بین ایرانیان داخل هم طرفدارانی دارد)
دوم- ایرانیان داخل کشور: این افراد همان کسانی هستند که مستقیما از جریانها و اتفاقات سیاسی در کشور تأثیر میپذیرند. با گرانی ها کمرشان خم می شود، با محدودیت ها – به جای آنکه به پا خیزند - مأیوس تر می شوند و گوشه نشین تر و در واقع این گروه بیشترین ضرر و زیان را در برابر انتخاب بدترین گزینه(از بین بد و بدترین) می بینند.
سئوالی از گروه اول (مخالفان شرکت در انتخابات) دارم، آیا تحریم انتخابات و گوشزد کردن اینکه بدون مردم، حکومت مشروعیتی ندارد، فایده ای به حال جامعه دارد؟ آیا خود این حکومت از میزان مشروعیت خود در بین مردم ناآگاه است که ما بخواهیم با تحریم انتخابات آنها را آگاه کنیم؟
آیا فکر می کنید با نافرمانی مدنی می توان حکومت را مجبور به عقب نشینی کرد؟ صحبت از کدام نافرمانی مدنی است؟ آیا تحریم انتخابات در ایران همان تعریفی را از نافرمانی مدنی می دهد که به فرض در سوئیس و فرانسه مردم از آن حق خود استفاده می کنند؟
در انتخابات شوراها مردم تهران به نافرمانی مدنی دست زدند، درصد مشارکت مردم پائین تر از 30 درصد بود، آیا این نافرمانی مدنی نتیجه ای جز این داشت که عده ای برسرکار بیایند که شهرداری را انتخاب کنند که همان شهردار بعدا شوخی شوخی بشود رئیس جمهور مملکت؟
آنهایی که می گویند تحریم انتخابات نافرمانی مدنی است، چرا به دنبال راههای دیگر نافرمانی مدنی نیستید؟ آیا نمی توانید از این نافرمانی مدنی به عنوان مثال در تحصن و اعتصاب رانندگان تاکسی به دلیل کمبود بنزین؛ اعتصاب کارمندان به دلیل حقوق های پائین و نمونه های مشابه استفاده کنید؟ فکر می کنید کدامیک مؤثرتر خواهد بود؟ آیا فکر می کنید حکومت از عدم مشارکت مردم دل نگران است؟ آیا برای جمهوری اسلامی اهمیتی دارد که فلان نهاد حقوق بشر چه می گوید؟ سازمان ملل انتخابات را به رسمیت می شناسد یا نمی شناسد؟
حکومت برایش فرقی ندارد چه ما در انتخابات شرکت بکنیم و چه شرکت نکنیم، برای خودش میبرد و میدوزد. آیا پرکردن صندوق های رأی و بالابردن میزان مشارکت مردم برای وزارت کشور کاری دارد؟
اتفاقا هرچه درصد مشارکت مردم پایین تر باشد آنگاه حکومت راحت تر به هدف خود خواهد رسید.
از آنهایی که از تحریم انتخابات و نافرمانی مدنی صحبت می کنند می خواهم آنرا در جای دیگری در قالب تحصن و مشابه آن امتحان کنند. اگر توانستند مردم را قانع بکنند که در اعتراض به نبود آزادی و یا ... مثلا برای یک هفته دست از کار بکشند، آنگاه صحبت از تحریم انتخابات بکنند.
تحریم انتخابات در کشورهای پیشرفته که به حقوق مردم احترام قائل هستند یک نافرمانی مدنی است که به خوبی جواب می دهد. اما این کار قطعا در ایران به ضرر مردم خواهد بود.
اعتقاد دارم که سیدمحمد خاتمی، کروبی، احمدی نژاد، هاشمی و ... همگی به دنبال حفظ نظام جمهوری اسلامی هستند. اما آیا می توان هرکدام از اینها را در یک کفه ترازو قرار داد و گفت با هم برابر هستند؟
موج تحریم شما در دوره دوم انتخابات (که من هم یکی از این تحریم کننده ها بودم) باعث شد کسی بر مسند کار بیاید که آزادی را در بند می کشد و می گوید همه آزادند، کلمه ها را زندانی می کند و می گوید مطبوعاتمان آزاد است، دانشجویان را، مخالفان را، زنان را زندانی می کند و می گوید در ایران زندانی سیاسی نداریم. به دیدار کپرنشینان می رود و برای هر نامه 50 هزار تومان صدقه می دهد در حالی که میلیاردها از سرمایه همین کپرنشینان را صرف گروههای حماس و حزب الله و صدر می کند.
به نظرم مهم اشخاص نیستند، شخصی مثل هاشمی را در دوره قبل قبول نداشتم و ردی نداده ام، پشیمان هم نیستم از رأی ندادن به هاشمی،
اما محیط پیرامونی هرکدام از این ها را با هم مقایسه کنید؛ آیا اطرافیان معین، هاشمی، خاتمی و حتی کروبی را می توان با اطرافیان محمد یزدی، مصباح یزدی، احمدی نژاد و مشابه آنها مقایسه کرد؟
به نظرم هم احمدی نژاد، هم خاتمی و هم هاشمی، بیشتر از اینکه رأسا تصمیم بگیرند، از اطرافیانشان تأثیر فراوان می گیرند. و اطرافیان اشخاصی مانند خاتمی، مانند معین و حتی هاشمی به من و توی رأی دهنده خواهان آزادی و دموکراسی نزدیک تر هستند، حتی اگر پیش از این در داخل قدرت بوده باشند.نمونه ها کم نیستند: تاجزاده، آغاجری، حجاریان و ...
انتخابات در ایران شاید تأثیر چندانی بر زندگی جاری ایرانیان خارج از کشور نداشته باشد، اما آنها برای یک لحظه خود را جای هموطن داخل کشور بگذارند و ببینند که مردم در داخل چه زجری می کشند از تصمیمات بعضا ناپخته و آشهای بعضا شور این برادران مبارز خارج از کشور!
ملت ایران ملتی است خسته از جنگ، خسته از انقلاب، خسته از خون و خسته از فریاد مرگ بر این و مرگ بر آن...
ملت ایران ملتی شده است که از بس سوزن به او زده اند دیگر جوالدوز نیز در او اثری نمی کند، حکومت نیز این را به خوبی می داند.
ملت ایران اکنون فریاد مرده باد نمی خواهد، به دنبال آرامش است، به دنبال آزادیهای فردی و اجتماعی اش است و اینرا با مبارزه مسلحانه و ... دنبال نمی کند. انقلاب دیگر در این سرزمین مرده است، دیگر ملت این سرزمین انقلاب نخواهند کرد. آنها به دنبال اصلاح از درون هستند.
از کسانی که موافق تحریم انتخابات هستند می پرسم: آیا خودتان هم به اینکه حکومت با تحریم انتخابات توسط مردم مشروعیت قانونی اش را از دست می دهد معتقدید؟
اگر این حکومت با تحریم انتخابات، مشروعیت قانونی اش را از دست دهد، آیا این باعث از بین رفتن سایه این حکومت از سر مردم هم می شود؟ اگر نه، پس تحریم انتخابات چندان هم صحیح نیست و انتخاب بین گزینه بد و بدترین در حال حاضر راهکاری است که گریزی از آن نیست.